مشخصات کتاب ماتروشکا

تگ ها : خرید کتاب ماتروشکا. شیما جوادی. انتشارات: کتابستان معرفت. کتاب ماتروشکا شیما جوادی. کتاب ماتروشکا کتابستان معرفت.

یک ساعت است که ماهان رفته اما من هنوز رگهای گردنم از داد نزدن باد کرده و درد می کند. انگار دستی از درونم دارد یکی یکی رگ ها را سفت و محکم می کشد. ماهان رفته، اما عطر لعنتی اش هنوز توی فضای خانه پخش است. بوی تند چوب بلوط با عرق تنش قاتی شده عطر گرم و شیرینش وقتی با عرق تنش قاتی می شد. بوی تندی می داد که سرم را به درد می آورد و آزاردهنده بود. اما انگار دل تنگ همین بوی بد بودم کسی توی سرم نهیب میزند خوبی؟! یادت رفته باهات چی کار کرده؟

واقعاً یادت رفته ؟

یادم نرفته است. هنوز می ترسم پایم را بگذارم توی اتاق خواب، مخصوصاً شب ها هنوز هم وقتی پایم را میگذارم داخلش، تمام تنم یخ می کند. انگار وارد یک یخچال بزرگ می شوم. درست مثل وقتی که توی سردخانه جنازه پدر را از توی کشو کشیدند بیرون و نشانم دادند صدای پدر همان موقع پیچید توی گوشم جنازه مادرت رو ندیدم نمیدونم قبرش کجاست دلم میخواست برای آخرین بار صورتش رو ببینم

از مادر بیزار بود. اما ته همه گریه های شبانه اش ته تمام حسرت های زندگی اش دنبال تصویر آخر او میگشت دنبال عطرش وقتی شیشه خالی عطر ماگنولیای مادر را نزدیک بینی اش می آورد میخندید و میگفت دیگه از اینها نمی زد. فقط وقتی می زد که اداره می رفت چریک و قرتی بازی مادرت جمع اضداد بود. درست مثل تو من درست مثل سیبی بودم از وسط قاچ شده، نیمی برای پدر نیمی برای مادر نیمی شبیه پدر نیمی آواره بین شکل مادر بودن و نبودن