مشخصات کتاب آن سوی مرگ
نام : |
کتاب آن سوی مرگ |
مولف ، نویسنده : |
جمال صادقی |
محمد حسین حاجی ده آبادی |
انتشارات، نشر : |
معارف |
تعداد صفحات / سایز و مدل : |
352 / رقعی شومیز |
شابک : |
9786004412049 |
قیمت پشت جلد : |
65,000 تومان |
|
کتاب آن سوی مرگ نوشته ی جمال صادقی شامل سه خاطره در مورد تجربه ی مرگ است.
اطلاعات کتاب
نام کتاب : |
آن سوی مرگ |
|
نويسنده ، مولف : |
جمال صادقی |
گرداوري ، مترجم : |
جمال صادقی |
نشر ، ناشر ، انتشارات : |
معارف |
تعداد صفحه / قطع و نوع جلد : |
352 ص، رقعی، شمیز |
نوبت چاپ و سال چاپ : |
پنجاه و هفتم 1399 |
قيمت پشت جلد کتاب ( تومان ) : |
45000 |
موضوع : |
مذهبی |
شابک : |
9786004412049 |
تگ ها : |
خرید کتاب آن سوی مرگ, خرید اینترنتی کتاب آن سوی مرگ, نشر معارف, چاپ پنجاه و هفتم, آن سوی مرگ اثر جمال صادقی به کوشش محمد حسین حاجی ده آبادی, خلاصه ی کتاب آن سوی مرگ, جمال صادقی, کتابهای نشر معارف |
|
برشی از کتاب
کتاب آن سوی مرگ اثر جمال صادقی
مطمئن باشید که هیچ چیز را از شما پنهان نخواهم کرد. من، در عالم برزخ، صحنه های بسیاری را دیدم. هر چه را که به یاد دارم خواهیم گفت. هر چه را که به یاد دارم. باید اعتراف کنم که بعضی از نکته ها یا صحنه ها از ذهنم پاک شده. دلیلش را نمی دانم. شاید خداوند خواسته که نتوانم آنها را فاش کنم.
او این ها را در تلفن به حسین گفت. صدایش از بلندگوی گوشی پخش می شد. حسین از وی پرسید:
- کی می توانیم شما را ببینیم؟ جواب داد:
- من الآن در شمال کشور هستم. برای انجام یک کار ضروری به اینجا آمده ام. اگر خدا بخواهد اواخر هفته آینده به تهران بر می گردم.
حسین پرسید: - کجای شمال اقامت کرده اید؟
- در روستای (..). جایی روبروی جنگل، یکی از دوستانم لطف کرده و ویلایش را به من قرض داده. من، توی ویلا، تنها هستم، برای انجام مصاحبه، عجله دارید؟
- بله. ولی ظاهرا باید..
- خوب، شما دو راه پیش رو دارید: یا صبر کنید تا من برگردم؛ یا این که به شمال بیایید. امروز چند شنبه است؟
- چهارشنبه.
- پس فردا، یعنی روز جمعه، همه وقتم خالی است. اگر برای تان زحمت نباشد میتوانید به این جا بیایید. به قول معروف، هم فال است؛ هم تماشا، روز جمعه، کنار هم می نشینیم و صحبت می کنیم. خوشبختانه، این اجازه را دارم که دوستانم را دعوت کنم.
حسین، فورا گفت:
- دعوت شما را می پذیریم.، و متشکریم. لطفا آدرس ویلا را به گوشی ام بفرستید.
و صبح جمعه، زیر ابرهای تیره و آماسیده، وارد آن ویلا شدیم. او با چهرهای خردمندانه و به نجابت سپیده دم از ما استقبال کرد.