گروه دیگری از روایات که ممکن است مورد تمسک اهل سکوت برای عدم جواز قیام و تحرک سیاسی در عصر غیبت قرار بگیرد روایاتی است که به صورت مطلق و عام، هرگونه قیام و برافراشتن پرچمی را قبل از انقلاب جهانی حضرت مهدی باطل دانسته و رهبر آن را طاغوت و منحرف معرفی کرده است. در این گفتار این روایات که میتوان گفت محکم ترین و قویترین مستند برای اهل سکوت است تحلیل و بررسی میشوند تا مقصود از آنها روشن شود.
. ۱. روایت ابی بصیر
عَنْهُ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ سَعِيدٍ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عِيسَى عَنِ الْحُسَيْنِ بْنِ الْمُخْتَارِ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ قَالَ كُلُّ رَآيَةٍ تُرْفَعُ قَبْلَ قِيَامِ الْقَائِمِ فَصَاحِبُهَا طَاغُوتُ يُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ عَزَّوَجَل قائم امام صادق له میفرمایند هر پرچمی که قبل از قیام برافراشته شود، صاحب آن طاغوت است و در مقابل خدا مورد پرستش واقع می شود.
الف. بررسی سند روایت این روایت در کتاب شریف کافی آمده و ضمیر «عنه» به محمد بن یحیی العطار بر می گردد. حسین بن سعید اهوازی ثقه است. حماد بن عیسی از بزرگان و اصحاب اجماع است. وثاقت به ، بقیه افراد نیز گذشت؛ بنابراین، سند این روایت معتبر است.
ب بررسی دلالت روایت
مفهوم واژه «طاغوت از ادبیات سیاسی قرآن کریم اقتباس و وارد لسان روایات شده و بر حاکمان جور تطبیق داده شده است. مطالعه و بررسی این مفهوم از منظر احادیث ما را به هوشمندی و روشمندی امامان معصوم در مبارزه با حاکمان سیاسی معاصر خود و نیز مفهوم سازی ایشان در حیات سیاسی جامعه شیعی رهنمون می سازد. علامه مجلسی در بحار الأنوار در چند مورد به مناسبت های گوناگون به شرح و توضیح مبدأ اشتقاق و معنای لغوی و اصطلاحی واژه طاغو ت پرداخته است؛ مثلاً در جایی نوشته است:
طاغوت بر وزن «فعلوت» در لغت برگرفته از طغیان و به معنای تجاوز از حد و اصل آن طغیوت است. لغويون لام الفعل آن را بر عین الفعل آن برخلاف قاعده صرفی مقدم داشته و سپس «یاء» را قلب به «الف» کردند و طاغوت شد طاغوت در اصطلاح بر پیشگو، شیطان، بت و هر رئیس گمراه و هر چیزی که مانع از عبادت خدا شود و نیز هر معبودی غیر از خدا اطلاق میشود. این واژه هم به صورت مفرد و هم به صورت جمع می آید.
تقریب استدلال به این روایت واضح است؛ از این رو، هرگونه تحرک سیاسی و تشکیل حکومت و قیام قبل از ظهور، از لحاظ شرعی باطل و محکوم بوده، در نتیجه، جایز نیست.
اشکال اول: ذیل بحثی که درباره صحیحه عیص بن قاسم در فصل سوم خواهد آمد، گفته می شود که دعوت بر دو گونه است: ۱. دعوت به نفس که باطل است و مشروعیت ندارد. ۲. دعوت برای درهم شکستن باطل و اقامه حق و واگذاری آن به اهلش که حق و مورد تأیید معصومان است. در این روایت، پرچم هایی که به خاطر دعوت به نفس برافراشته شده محکوم شده اند، نه پرچم هایی که برای دعوت به حق برافراشته شده اند؛ یعنی پرچمی که در مقابل قائم واقع شود طاغوت است نه پرچمی که در مسیر و جهت او باشد. بنابراین در روایت از آن به طاغوت تعبیر و گفته شده که صاحب آن پرچم در مقابل خدای متعال مورد پرستش واقع شده است.
مؤید این مطلب فرمایش امام باقر در روایتی است که قید «ضلالت» را برای پرچم تصریح کرده، می فرمایند: «إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَحَدٍ يَدْعُو إِلَى أَنْ يَخْرُجَ الدَّجَّالُ إِلَّا سَيَجِدُ مَنْ يُبَايِعُهُ وَ مَنْ رَفَعَ رَايَةَ ضَلَالَةٍ فَصَاحِبُهَا طَاغُوت؛ هیچ کس مردم را تا زمان خروج دجال فرانمی خواند مگر اینکه افرادی پیدا میشوند که با او بیعت میکنند
و هر کس پرچم گمراهی بلند کند صاحب آن طاغوت است. البته سند این روایت به دلیل وجود شخص مجهولی به نام زکریا النقاض نامعتبر است، ولی ما در اینجا در حد تأیید از آن استفاده کرده ایم نه دلیل مستقل