خشونت در راه خدا
از نبرد یمن که بر میگشتند علی جلوتر رفت. رفت تا رسول خدا را ببیند و اخبار پیروزی سپاه اسلام را داغ داغ تقدیم کند. علی که رفت باقی مانده ها هر چه پارچه و لباس غنیمتی بود پوشیدند علی اما خیلی زود برگشت و هرچه را هر که تصرف کرده بودند به زور پس گرفت. زورشان به علی نرسید اما شکایت پیش رسول خدا بردند و شکوه ای طولانی سر دادند. از علی پیش من گله و شکایت نکنید. زیرا اگر خشونتی نشان داده، حتماً برای خدا بوده و بس.
علی از من است و من از علی
مانند تمام نبردها که علی میدان داری میکرد پیروز میدان جنگ، سپاه اسلام بود پیکار که پایان یافت نوبت به ارائه گزارش رسید چهار رزم آور هم قسم هم پیمان شدند تا از علی گلایه برند پیش رسول خدا و شکایت کنند که چرا کنیزی را از میان اسرا برای خود برگزیده است؟
پیامبر نشست به شنیدن خبرهایی از نحوه پیروزی سپاه اسلام اولین نفر برخواست پس از عرض سلام و به جای ارائه گزارش نظامی بنا را بر گله گزاری گذاشت رسول خدا روی از او گرفت دومی بلند شد و حرفهای او را تکرار کرد دوباره رو برگرداند. سومی و چهارمی هم کاری نداشتند جز نشخوار شکایتی تکراری آثار ناراحتی در سیمای پیامبر پدیدار و چهره اش از خشم سرخ شد. گفت: از علی چه میخواهید؟ علی از من است و من از علی، علی ولی و سرپرست مؤمنان است پس از من