برخی از اقوال لغویین در بیان معنای «وحی» عبارتند از:
واو و حاء و حرف معتل (یاء) اصلی است که بر القا نمودن دانش در پنهان نمودن یا غیر آن به سوی غیر تو دلالت دارد. پس وحی اشاره است و وحی نگاشته و نامه است و هر آن چه که به غیر خود برسانی تا آن را بداند، وحی است هرگونه که باشد... و هر آنچه در باب وحی میباشد به این اصل بازگشت می کند.
و وحی هم چنین اشاره و نگاشتن نوشته و فرستادن نامه) و الهام نمودن و گفتار پنهان است و هر آن چه که به غیر خود القا نمایی گفته میشود: «گفتار را به وی وحی نمودم با وَحَیتُ و أوحيت و آن این است که با گفتاری که پنهانش می نمایی، با وی سخن بگویی
وحی اشاره و نگاشتن نوشته و فرستادن نامه و الهام نمودن و گفتار پنهان است.
از این اقوال می توان دریافت که وحی در لغت به انواع خاصی از القاء یک مطلب به دیگری اطلاق می شود. این القاء ممکن است از طریق «اشاره»، «نوشته»، «نامه» و یا کلامی غیر آشکار باشد. که فقط مخاطب وحی آن را در می یابد. اما اگر معلمی در کلاس درس، مطلبی را از طریق تدریس به شاگردانش القا کند، به تدریس او اطلاق «وحی» نمی شود. بنابراین تعبیر «وحی» اغلب در مواردی استعمال می شود که در چگونگی القاء آن، نوعی «خفاء» باشد. استعمال «وحی» در قرآن هم با عنایت به معنای لغوی آن می باشد و مانند همه ی استعمالات قرآنی، جعل اصطلاحی در مورد واژه ی وحی صورت نپذیرفته است. وحی در قرآن هم به خدای متعال استاد داده شده و هم به شیاطین انس و جن که توانایی القاء مطلبی را به اولیاء خود دارند